تاريخ: جمعه 23 فروردين 1392
ساعت: 2:8 بعد از ظهربهم گیرمیده که چرا ظرف ماستو می لیسی
والا ماست چارتومنی رو من کارگرای کارخونهشم ببینم می لیسم ! . . . داشتم ماهی میخوردم که یهو استخون ماهی گیر کرد توی گلوم هر کاری کردم در نیومد ،مجبور شدم زنگ بزنم به خدمات شرکت glx. . . . یکی از فانتزیام اینه که وقتی بهم خوراکی تعارف کردن بگم: «مرسی … الان میل ندارم» لامصب این جمله خیلی با کلاسه ولی نمی دونم چه حکمتیه که من همیشه و همه جا میل دارم! .
نظرات شما عزیزان: